۱ اردیبهشت ۱۳۹۶  ·   زمان مطالعه 6 دقیقه

خطرپذیر کی بودی تو؟! – یا چگونه در سرمایه گذاری به صورت ساختاری جسارت را نهادینه کنیم؟


در مقوله سرمایه گذاری بر روی کسب و کارهایی که در ابتدای ورود به مرحله رشد قرار دارند، یعنی محصول یا خدماتش که مقیاس پذیر است، آماده شده، به بازار ارائه شده و بازخورد مثبت گرفته است یعنی تعداد محدودی مشتری دارد، سرمایه گذاران شخصی (به قول انگلیسی ها انجل) و شرکت های سرمایه گذاری (معمولا خطرپذیر و جسور Venture Capital) ورود می نمایند و پس از بررسی های معمول، آن کسب و کاری که برای سرمایه گذاری مناسب می دانند را جهت ادامه کار انتخاب می نمایند. مبلغ سرمایه نقدی و غیرنقدی در ازای شراکت (سهام) رد و بدل می شود و نماینده ای از طرف سرمایه گذار به نسبت سهام در سیستم مدیریتی شرکت تازه شکل گرفته ورود می نماید، کسب و کار با استفاده از تلاش اعضای تیم، سرمایه نقدی و راهنمایی ها و کمک های از طرف سرمایه گذار و دیگر اشخاص، رشد می نماید و بازارهای بزرگتری را در اختیار گرفته و به سرعت به سوی موفقیت به پیش می رود.
جملات بالا، بر روی کاغذ و در کتاب ها و سخنرانی های معمول و امروزی، درست است و البته ایده آل ترین حالت ممکن است.

اما واقعیت چیز دیگری است!

در امروز ایران، یافتن چنین کسب و کاری با مختصات و مشخصات بالا وقتی به دنبال جذب سرمایه برای گسترش و توسعه کسب و کارش می گردد، منابع چندانی در اختیار ندارد. از خیر وام های بانکی که بگذریم نشانی چندانی از شرکت ها و موسسات سرمایه گذاری خطرپذیر و یا سرمایه گذاران شخصی، وجود ندارد و تنها در گوشه و کنار اسامی محدودی به گوش می خورد.

با این حال، این افراد و شرکت ها روال های مخصوص خود را برای بررسی درخواست های سرمایه گذاری دارند و مراجعه به آنان به سادگی پر کردن یک فرم است. اما این سادگی و سرعت فقط مربوط به پرکردن فرم است و بعد از آن همه چیز کند و دشوار می شود. البته باید به آنان حق داد که اگر می خواهند اعدادی به بزرگی چندصد میلیون تا چندین میلیارد سرمایه گذاری انجام دهد، سر فرصت، و با دقت انواع و اقسام بررسی هایشان را انجام دهند و از میان ده ها طرح واصله، بهترین را انتخاب کنند که در این میان به دلیل اینکه اغلب زبان کارآفرین و سرمایه گذار زبانی مشترک نیست و سرمایه گذار، اطلاعات مختلفی را (البته به درستی) از کارآفرین درخواست می نماید و … زمان چشم گیری می گذرد تا فقط یک نتیجه اولیه در حد بلی یا خیر مشخص شود!
اما تجربه من نشان داده است که اینجا یک نکته مهم در زیر صفرهای اعداد سرمایه گذاری معمولا گم می شود! که آن، اهمیت زمان در موفقیت یک کسب و کار است

همه می دانیم که در دنیای پرسرعت امروز بخصوص به توجه به ذات فناوری، رقبا به سرعت می توانند همدیگر را کپی کنند و عمر مزیت های رقابتی یک کسب و کار نسبت به دیگری کمتر از دو سه هفته شده است. در نتیجه معمولا بخش زیادی از سرمایه درخواستی کسب و کارها به بازاریابی گسترده و اصطلاحا «حمله به بازارهای بزرگتر» با هدف گرفتن بخش بزرگی از آن بازارها در کوتاهترین زمان اختصاص پیدا می کند. در این شرایط است که هر یک روز که از فرآیند بررسی کسب و کار برای سرمایه گذاری می گذرد، خطر از دست دادن بازار بیشتر و بیشتر می شود.
از طرف دیگر، این کشش زمانی، احساس بلاتکلیفی، اعضای تیم کسب و کارها را بخصوص آنهایی که نوپا هستند و درآمد چندانی ندارد، دچار کرخی می کند.
نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که این تاخیرها و بررسی های موشکافانه با کلمه «جسورانه» یا «خطرپذیر» چندان سازگاری ندارد. چرا که در نهایت نمی توان همه ریسک های احتمالی سرمایه گذاری را از بین برد بلکه در بهترین حالت می توان آن ها را مدیریت کرد. اگرچه برای یک مدیریت ریسک درست، نیاز به اطلاعات زیاد و دقیق می باشد، و این خود زمانبر است اما پس چه هنگام باید جسارت و خطرپذیری به خرج داد؟

 

زمان دوست هیچ کدام نیست. نه کارآفرین و نه سرمایه گذار

اگر بخواهیم دلیل این عدم جسارت را در این شرکت های سرمایه گذاری جسورانه بررسی کنیم باید نگاه دقیقتری به ساختار سازمانی آنها بیاندازیم. با بررسی جایگاه افراد بررسی کننده (کارشناسان ارزیابی) و افراد تصمیم گیرنده (مدیران) در ساختار اداری آن شرکت ها خواهیم دید که به طور طبیعی برای ارزیاب ها که کار گردآوری اطلاعات، بررسی و اعلام نظر را به مدیران دارند، تنها موضوع مهم، جلب رضایت مدیر خود است. این جلب رضایت ارتباط مستقیمی با سرعت تغییر و تحول در فناوری ها در خارج از آن سازمان و در نتیجه بالارفتن خطر رقابت برای کسب و کار درخواست دهنده ندارد. بنابراین طبیعی است که آن کارشناس طرح ها و کسب و کارهایی که فکر کند در نظر مدیرش خنده دار و احمقانه و ناممکن به نظر بیاید را رد می کند.
از طرف دیگر، آنان به ندرت رد منافع ناشی از موفقیت یک کسب و کار در نتیجه سرمایه گذاری شان، سهیم هسنند. همچنین معمولا پولی که برای سرمایه گذاری در اختیار مدیران آن شرکت هاست از موسسات مالی و بانک ها تامین می شود و اگر آن را بدون ریسک و درست سرمایه گذاری یا خرج نکند ممکن است دیگر پولی در اختیار وی قرار داده نشود.
در نتیجه دو راه در پیش گرفته می شود:

  1. اگر درخواستی جذاب وجود دارد که همسوی ترندهای بازار است؛ به دقت بررسی شود و بررسی شود و بررسی شود تا همه جوانب آن، شسته و رفته، مشخص شده و اگر مجموعه دیگری (به ویژه دولتی) هست که چنین کسب و کارهایی را حمایت کند (ریسکش باز هم کمتر شود) و برآورد بازدهی مالی اش با سود بانکی و فرمول های دیگر هم‌خوانی داشت (به دلیل بهره بانکی کشنده و بالا) برای سرمایه گذاری اقدام شود.
  2. سایر درخواست ها، به سبب انجام ماموریت کاری محوله، بررسی مختصری شده و در لابلای درخواست های دیگر با کندی و ناامیدی به سمت جواب «نه» حرکت داده شوند.

در واقع اتفاقی که دارد می افتد این است که این بروکراسی و عدم جسارت عملی، ریسک سرمایه گذاری را بجای آنکه کمتر کند، بیشتر می کند. در این حالت، آنقدر این بررسی ها طول می کشد که رقبا پیشی گرفته، مزایای رقابتی کپی شده، بازارهای مهم دارد تسخیر می شود و فرصت اول بودن از دست رفته است.

در اینجا این سوال را باید مجددا تکرار کرد که پس چه هنگام باید جسارت و خطرپذیری به خرج داد؟

 

راه حل چیست؟

در جایی خواندم که در کشورهایی که سرمایه گذاری خطرپذیر در آنها نهادینه شده است کارآفرینی که کسب و کاری موجه و قابل گسترش را راه اندازی کرده باشد و اعداد و ارقامش با هم بخوانند در کمتر این چندین روز می تواند پیشنهادهای مختلفی را در خصوص سرمایه گذاری دریافت کند و سپس انتخاب با کارآفرین است.
راه حلی که برای سرمایه گذاری های جسورانه در زمان نوشتن این مطلب به ذهنم می رسد شامل ۳ بخش است:

  1. با شتاب دهنده های واقعی، آنهایی که در مراحل اولیه کار، برای شتاب دادن به تک تک استارتاپ های پذیرفته شده، ریسک زیادی را از نظر مالی، اعتباری، و زمانی می پذیرند همکاری بیشتری داشته باشند و قبل از اتمام دوره های شتابدهی، تیم های موجود را زیر نظر داشته باشند.
  2. سرمایه گذاران، برای اینکه فرصت ها را از دست ندهند و زمان را به دشمن خود تبدیل نکنند، سرعت بررسی ها را افزایش دهند، کانال های بروکراتیک را حذف نموده و تیم های جسور و چابک را برای بررسی درخواست ها تشکیل دهند. به آن اعضای تیم ها و همچنین افراد تصمیم گیرنده پیشنهاد شراکت و دادن سهمی هرچند کوچک در سهام استارتاپ هایی که سرمایه گذاری بشود را بدهند.
  3. از طرف دیگر، میزانی از سرمایه را به عنوان بافر در نظر بگیرند و به محض اینکه به این ذهنیت رسیدند که فرصتی برای سرمایه گذاری هست که ممکن است از دست برود، این جسارت را به خرج دهند از آن میزان بافر، برای یک دوره سرمایه گذاری کوتاه مدت، به عنوان تست سرمایه گذاری کنند و پیش بروند و اگر در انتهای آن دوره، موفقیتی وجود داشت مابقی سرمایه گذاری را انجام دهند. به این ترتیب، به جای اکتفای کامل به فرمول های روی کاغذ، به صورت عملی و واقعی شرایط کسب و کار، بازار و … در یک بازه کوتاه سنجیده می شود.

تصور می کنم که به این ترتیب می توان فضای بهترو چابک تری را برای کمک به رشد و توسعه کسب و کارها به کمک هم ایجاد نماییم که منفعت آن برای همه است.

 

نوبت شماست:

شما چه فکر می کنید؟ چه تجاربی در جذب سرمایه داشته اید؟ راه حل پیشنهادی شما چیست؟

شما هم نظرتان را بیان کنید:

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. موارد الزامی با * نشانگذاری شده اند.

*

*