۶ آبان ۱۳۹۸  ·   زمان مطالعه 7 دقیقه

چرا ناامیدی از امیدکاذب بهتر است؟


گاه آنچه ما را به حقیقت می رساند
خود از آن عاریست
زیرا تنها حقیقت است که رهایی می بخشد

در یک گردهم آیی استارتاپی، چندی پیش، برگزار کننده که خود سردبیر جریده ایی در این باب است در ویدیویی تبلیغاتی گفت (نقل به مضمون) : «ما امروز باید به جوانان امید بدهیم حتی اگر امید کاذب باشد…» این جمله، پاسخ همه ی پرسش هایی بود که هنگام دیدن تیترهای عجیب و عکس های تمام صفحه یا به اصطلاح کاور ستوری، آن جریده در ذهنم متبلور می شد، و همینطور چهره هایی که در اغلب همایش ها و دورهمی ها به عنوان کارآفرینان برتر و پدران و مادران اکوسیستم استارتاپی تکرار می شوند.

درک می کنم. در زمانه ایی که نگرانی و ناامیدی به دلیل ترس از آینده و تلاطم های شدید اقتصادی و اجتماعی در جامعه به ویژه در بین جوانان وجود دارد، برخی که رسانه در اختیار دارند رسالت خود را پمپاژ امید در نظر گرفته اند.

اما افسوس که نوش‌داروی امید کاذب،‌ مخدری بیش نیست که مصرف کننده را برای مدتی گیج و منگ می کند و چشمان او را در سرخوشی زودگذری بر روی واقعیت ها می بندد و چند صباحی در توهم کارآفرینی، پولدار شدن و تغییر دنیا، به عالم هپروت موفقیت های یک شبه می فرستد. متاسفانه این دارو، اثر چندان پایداری ندارد و به محض اولین برخورد «فاندر استارتاپ» با «واقعیت های بازار» او چنان مشتی می خورد که هرچه زده است از سرش می پرد!

ورای نمایش «کول» بودن و با اسم کوچک صدا زدن ها، باید همواره پرسید امید به چه چیزی و تحت چه شرایطی. زندگی یک کارآفرین در یک استارتاپ پیچیده تر از آن است که با یک عکس و چهره خندان روی صفحه بتوان توضیح داد. یک زندگی پر از لحظات امیدواری و حس رسیدن به موفقیت، در کنار سرخوردگی های ناگهانی ای که تمام آن امیدها در یک لحظه از بین می رود. در واقع یک کارآفرین مانند دیگر انسان‌ها در زندگی‌ اتفاقات تلخ و شیرین و لحظات پیروزی و شکست را تجربه می کند.

یکی از مهمترین چیزهایی که یک استارتاپ و کارآفرین تازه کار باید به آن توجه کند مدیریت امیدکاذب است. وقتی اتفاقات خوب می افتد خیلی خوشحال و پرانرژی است اما به محض اینکه رخدادی منفی و نامطلوب پیش می آید احساس می کند که دنیا به پایان رسیده است. واقعیت این است که این بالا رفتن ها و با کله پایین آمدن ها یک چیز عادی و دائمی در کارآفرینی استارتاپی است و گریزی از آن نیست.

خیلی از اتفاقات نامنظره خواهد افتاد که آمادگی برای روبرو شدن با آن را نخواهید داشت و باید وسط آتش بپرید و راهی پیدا کنید که آتش را به نفع خود کنترل کنید. فرق یک انسان ناامید و افسرده و رنجور و منفعل با یک انسان سازنده و امیدوار و مقتدر و فعال‌ در معنای درونی است که خود او از زندگی‌ خود – بر اساس الگوهای ذهنی در ارتباط یا دوری از واقعیت ها ساخته است.

امید کاذب در برابر اطمینان بخشی

به کسی که گرفتار بیماری است می گویند: بهتر خواهی شد. اوضاع آسانتر خواهد شد. اما هر کس که چندسالی در فضای اقتصادی کشور فعالیت کرده باشد می داند که معنای این جمله، یک نوع تسکین و آرامش بخشیدن به دردهایی است که از اضطراب اقتصادی، ناامیدی، و بدبینی به آینده ایجاد می شوند. این نوع اطمینان بخشی با امید کاذب تفاوت دارد. چرا که واقعیت ها وضعیت موجود را پذیرفته است و به بهتر شدن آن نوید می دهد.

هشیاری در مقابل اضطراب

«هیچ چیزی مثل سابق نیست. همه چیز عوض شده است. همه دروغ می‌گویند. هیچ چیزی آن‌طور که فکر می کردیم از آب در نیامد.» این جملات را امروزه می توان از خیلی ها شنید.
در مواجه با این جملات، نظراتی مانند این که:« اوضاع شما که خوب است… خیلی نگران نباشید.» می تواند بسیار خطرناک باشد. این نظرات امیدوارکننده ی توخالی درست در زمانی که باید تمام فکر و حواستان را به انطباق کسب و کار با ناملایمات و یافتن راه های بهتر مدیریت آن اختصاص دهید، می تواند به شما حس اطمینان کاذب بدهد.
بین آماده بودن و داشتن چشمان باز نسبت به اوضاع و احوال اقتصادی و علائم خطری که کسب و کار شما می دهد، با استرس و اضطراب اقتصادی تفاوت هست. واقعیت این است که در لحظات متعددی، نگرانی ها و حس های ناخوش تمام ذهن شما و اعضای تیم را در برخواهد گرفت. این نشانه ها و علائم خطر ممکن است در اثر مشکلات و موارد دیگری رخ داده باشند که در هر صورت می توانند بسیار ترسناک باشند.

هر بار، باید به درون خود رجوع کنیم و ببینیم آیا داریم نسبت به آن علائم، بیش از حد واکنش نشان می دهیم؟ آیا کسی خواهیم بود که اضطراب کاری بر او غلبه کرده است و خود را باخته است یا نه؟ نگرانی و ناامیدی یک امر طبیعی انسان است و نیازی به قایم کردن آن نیست. آن چه که مهم است این است که یادبگیریم چگونه با آن روبرو شویم و در کنار آن زندگی کنیم، نه در تقابل با آن به عنوان سد راه.

و اگر می خواهید امیدی بدهید که خودتان به آن باور ندارید

قابل درک است که بسیاری از ما بخواهیم در شرایط دشوار، دیگران را آرام کنیم و به آنان امیدواری بدهیم. بسته به نزدیکی ما، فروماندگی دیگران می تواند برای ما ناراحت کننده باشد به ویژه زمانی که نمی دانیم چه به آن ها باید بگوییم. در نتیجه ممکن است وسوسه شویم که به آنان امید کاذب بدهیم. چیزی بگوییم که بلکه آن ها و خودمان هم کمی نسبت به آینده امیدوارتر بشوند. اما پرسش مهم این است که آیا این حرف ها، آنان را کمک خواهد کرد یا فقط دل خودمان را خوش می کنیم؟

امیدکاذب در برابر امیدمعنادار

مقابله با نگرانی و ناامیدی، از پذیرش ناامیدی و ساختارمند کردن آن شروع می شود. به این ترتیب نگرانی ها و نا امیدی ها به خود ما و کسب و کارمان ضربه نخواهند زد. اما متاسفانه امید کاذب مانع اجرای درست این فرآیند می شود و به همین دلیل است که روانشناسان و جامعه شناسان معتقدند امید کاذب از ناامیدی بدتر است. در عوض لازم است یاد بگیریم امید واقعی و معنا دار را در درون خود بیابیم و تلاشمان را برای انجام بهترین کاری که که از دستمان بر می آید را بکار ببریم. با امید، در یک جایی، و یک زمانی، راهی را برای بیرون رفتن از تاریکی پیدا خواهیم کرد.

نکته مهم این است که نباید باور کنیم عکس های خندان روی جلد، حال همیشگی آن بنده خدای روی جلد شده است. نباید فکر کنیم که همه چیز گل و بلبل است و حال همه خوب است. نباید اجازه دهیم واقعیت را در زرورق کادوپیچ کنند و به ما بفروشند تا در خوش خیالی، ندانیم که اطرافمان دارد چه می گذرد.

بدست آوردن امید واقع گرایانه و معنادار کار آسانی نیست و به این موارد نیاز دارد:

  • اعتقاد بر این که علیرغم آنچه اتفاق افتاده است، می توانیم در اینجا و در حال حاضر و با آنچه که ممکن است در آینده پیش بیاید، زندگی کنیم،‌ دوام بیاوریم و رشد کنیم.
  • ابراز همدردی و پمپاژ امید کاذب را متوقف کنیم (سکوت کنیم) و قبول کنیم زندگی با نگرانی و اضطراب آسان نیست و به تمرکز مداوم و پذیرش صادقانه واقعیت ها نیاز دارد
  • و درک کنیم که امیدِ معنادار،‌ آسان بدست نمی آید و حفظ آن کاری دشوار است

تبلور امید از دل ناامیدی

ناامیدی که از مواجه با واقعیت های بازار و درک درست شرایط و وضعیت بوجود آمده باشد می تواند به این بیانجامد که دیگر نمی توان به روش گذشته کسب و کار را اداره کرد و ادامه دارد و وضعیت به بن بست رسیده است. این درک مهم، به محرکی مهم برای اندیشیدن به راه حل ها و امکان های جدیدی تبدیل می شود که موجب تصور کردن گذار از بن بست ها و ساختن آینده ای بهتر می شود. در این صورت است که ناامیدی لزوما چیز بدی نخواهد بود و می تواند از درون خود، امید واقعی و معنادار تولید کند تا وضعیتی که در آن دچار ناامیدی شده ایم را بهتر کند یا روش های جدیدی را برای ایجاد یک شرایط متفاوت و در نوردیدن مرزهای جدید فکر و ایده و خلاقیت ایجاد کند.

حتی زمانی که امکان بهتر شدن متصور نمی باشد

در واقع کسانی که خواسته یا ناخواسته امید را به یک توهم تبدیل می کنند و آن را به شکل دلخوشی و نوعی مسکن برای دردهای ناشی از عفونت های درمان نشدنیِ واقعیت ارائه کرده، و از آن ارتزاق می کنند، به احتمال زیاد خودشان باور چندانی به بهتر شدن اوضاع ندارند چراکه مشکلات را دشوارتر از آن می بینند که بتواند حل شود. اما نکته جالب این است که کار امید در وضعیت بن بست، خلق فرصت و امکان جدید است. و این را بارها و بارها در زندگی کارآفرینانی که شکست های متعدد خورده اند و بارها از صفر شروع مجدد کرده اند می توان به وضوح مشاهده کرد. با بررسی زندگی این افراد می توان فهمید که زمانی که شکست را پذیرفته اند و ناامیدی را به رسمیت شناخته اند، توانسته اند به جای تسکین درد، ریشه بیماری را بیایند و برای حل راه ها و روش های جدید و طرح های نو دراندازند.

امیدی که از نامیدی بیرون نمی طراود، انفعال و دست روی دست گذاشتن به انتظار آینده ای نامعلوم در پی خواهد آورد.

از بخت یاری ماست شاید
که آنچه می خواهیم
یا به دست نمی آید
یا از دست می گریزد

یک پاسخ به “چرا ناامیدی از امیدکاذب بهتر است؟”

  1. رازی گفت:

    چرا اینقدر کلمات انگلیسی وارد زبان ملی می کنید ..کمتر به زبان ملی ضربه بزنید

شما هم نظرتان را بیان کنید:

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. موارد الزامی با * نشانگذاری شده اند.

*

*