یک برنامه شتاب دهی برای کمک به استارتاپ هایی طراحی می شود که محصولات یا خدماتی را دارند می سازند که یک نیاز واقعی را از مردم رفع نماید. شاید این سوال پیش آید یک شتابدهنده در مقابل امکانات و تسهیلاتی که در اختیار یک استارتاپ در طول دوره شتابدهی قرار می دهد، چه انتطاراتی دارد؟
بدون شک، همکاری و تعامل درست میان این استارتاپ و شتابدهنده، موجب ایجاد ارزش خواهد شد. بطور کلی میتوان به شش مورد کلیدی و مهم اشاره کرد که باعث برآورده شدن انتظارات دو طرف و ایجاد خروجی موفق در یک برنامه شتابدهی خواهد بود:
۱. درک و باور ذهنیت شراکت
یک نکته اساسی در خصوص ورود یک استارتاپ به یک برنامه شتابدهی درک این است که استارتاپ و شتابدهنده، با هم شریک تجاری هستند. اهمیت درک این موضوع از آنجاست که گاهی به اشتباه بنیانگذاران استارتاپ ها تصور می کنند که شتابدهنده یک موجودیت غیرتجاری و خیریه سرشار از منابع نقدی و امکانات متعدد است که ایجاد شده و وظیفه اش است که آن منایع را در اختیار استارتاپ قرار دهد.
شاید بتوان گفت که این طرز فکر نادرست از سابقه تاریخی انتظار نخبگان از دولت ها بوجود آمده است. در حالیکه شتابدهنده یک شرکت خصوصی با منابع مشخص و محدود است که با هدف کاملا تجاری راه اندازی می شود. شتابدهنده با یک استارتاپ شراکت می کند نه به صورت حمایت بلاعوض. این شراکت با هدف رشد ارزش استارتاپ شکل می گیرد. بنابراین، اگر شراکتی توافق شد آنگاه شرکا آورده های خود را روی هم می ریزند تا در خلق ارزش، هم افزایی ایجاد شود.
۲. روحیه همکاری
همکاری دو جانبه در یک برنامه شتابدهی، اساس رشد است. یک شتابدهنده که استارتاپ های مختلف با کسب و کارهای مختلف را پشتیبانی می کند رویکردی چند جانبه دارد و همکاری استارتاپ ها نقشی اساسی در طی این مسیر دارد. محیط شتابدهنده بخودی خود مانند یک نهاد اجتماعی است که دستاوردهای متعددی از طریق همکاری می تواند به وجود آید.
بطور مثال یک برنامه نویس حرفه ای، یا طراح تجربه کاربری، متخصص بازاریابی و … که عضو تیم دیگری می باشد با در کنار تیم ها در کنار هم می توانند همکاری های ارزشمندی را با تیم های دیگر انجام دهند و به هم کمک نمایند.
افزون بر آن، می توان به مشتری های مشترک دست پیدا کرد. یعنی یک استارتاپ، بر اساس یک رابطه کاری برد-برد و تعریف شده، محصولات استارتاپ های همسایه خود را به مشتریانشان معرفی کنند و برعکس.
تجربه شتابدهنده های متعدد بر این واقعیت تاکید دارد که استارتاپ ها تجربه های موفقی از این شبکه همکاری بدست آورده اند. پس دور از ذهن نیست که همکاری سازنده، یکی از انتظارات شتابدهنده است.
۳. ارتباط موثر
توانایی برقراری ارتباط داخلی و خارجی برای یک استارتاپ خیلی مهم است. منظور از ارتباطات خارجی نحوه برخورد در فضای بازار و مخاطبان و مشتریان است اینکه در رویدادها و برنامه های مرتبط با حوزه خود، در برخورد با مشتریان و غیره معرفی درست و منصفانه ای از شتابدهنده ای که خود بخشی از آن است، ارائه دهد. شتابدهنده ها از این طریق می توانند به جذب استعدادهای جدید و برتر در برنامه های شتابدهی خود بپردازد.
ارتباطات داخلی نیز به معنی برقراری ارتباط مناسب، همگام با برنامه های شتابدهی داخلی است. این نوع ارتباطات یک نوع استراتژی برد-برد است.
برقراری ارتباط یک مهارت کلیدی برای اعضای استارتاپ ها و کارآفرینان است که با آموزشِ و تمرین بدست می آید. بدون داشتن این مهارت، این خطر وجود دارد که اختلاف نظرهای معمولی که در هر کسب و کاری به طور طبیعی میان اعضای تیم پیش می آید، به تنش و ناراحتی تبدیل شود.
مطرح نکردن خواسته ها یا نگرانی ها با اعضای تیم یا با مسئولان شتابدهنده به این خیال که شرایط را خوب جلوه بدهیم یک اشتباه بزرگ بنیانگذاران استارتاپ ها است. این موضوع موجب می شود که در درون دچار فشار روحی شوند و برای حل آن کاری نکنند و آنقدر این مسئله می تواند ادامه پیدا کند که موجب فروریختگی روحی و روانی یکباره آن فرد و بروز رفتارهای تکانه ای و احساسی مانند قهر کردن، جدا شدن از تیم، پرخاشگری، خراب کردن عمدی محصول و … شود.
بدون شک اگر یک شتاب دهنده در جریان کار و پیشرفت استارتاپ قرار نگیرد، برنامه شتابدهی نمی تواند ارزشی درخور ایجاد کند.
۴. آموزشپذیری
برنامه شتابدهی و منابع آن در دسترس تیم استارتاپی قرار می گیرد تا به رشد و مقیاس پذیری سریعتر و یا درصورت عدم موفقیت به شکست سریعتر آنها کمک کند. شاید عبارت شکست در ابتدا بد و منفی بنظر برسد اما در حفط منابع استارتاپ و سرمایه انسانی آن نقش مهمی دارد. در خیلی مواقع، شکست سریع استارتاپ می تواند منجر به ایجاد یک منبع با کیفیت بالا شود که توسط استارتاپی دیگر به کار گرفته شود.
استارتاپ ها باید قابلیت تغییر و آموزش پذیری و کار حرفه ای با مربیان و منتورها را داشته باشند. اعضای یک استارتاپ ممکن است در ارتباط با مربیان و منتورهای مختلف، با توجه به نوع دیدگاه و تجربه های متفاوت آنان، نظرات متفاوت و گاهی متعارض دریافت کنند. در این حالت این به عهده استارتاپ است که تشخیص دهد کدام نظر مفیدتر است و به آن عمل کند.
به همان اندازه که اعتقاد یک کارآفرین به استارتاپ خود اهمیت دارد، توانایی گوش فرا دادن به پیشنهادها، تجربیات مربیان و منتورهای با تجربه همراه با حفظ احترام متقابل نیز اهمیت دارد. موضع گیری های نابجا می تواند بر اثربخشی برنامه های شتاب دهنده که این استارتاپ بخشی از آن است، تاثیر منفی بگذارد.
۵. روحیه ملاحظهگر
یک استارتاپ باید در استفاده از منابعی که شتابدهنده در اختیار او قرار می دهد با ملاحظه باشد. استفاده صحیح از منابع و احترام به آنها چه در صورت نیاز و یا وقتی نیازی به آن نمی بیند بسیار مهم است.
همانطور که در مورد اول اشاره شد، گاهی برخی از اعضای کم تجربه تیم استارتاپ که با فراوانی امکانات و نبود محدودیت ها و چارچوب های کارمندی در فضاهای شتابدهنده ها روبرو می شود نمی توانند خود را کنترل نمایند و افراط می کند. به شدت در زمانبندی کاری خود بی نظم می شود و روز به روز تاخیرشان برای آمدن به سر کار بیشتر می شود. اغلب زمان خود را به بازی و وقت گذرانی و حرف زدن با دیگران صرف می نمایند.
۶. انتخاب دقیق
استارتاپ ها معمولا شتابدهنده های متعدد را بطور همزمان بررسی کرده و اقدام به ارسال درخواست می کنند. این موضوع در تمام دنیا جاافتاده است. برخی استارتاپ ها به صورت همزمان از یک برنامه شتابدهی به برنامه دیگر پرش می کنند. اینکار شبیه تغییر شغل بدون برنامه و سریع است که امکان رشد حرفه ای و منسجم را از استارتاپ می گیرد.
استارتاپ ها باید در انتخاب شتاب دهنده مناسب دقیق باشند. بایستی در این تصمیم استراتژیک، شتابدهنده و برنامه های شتابدهی آن را با دقت انتخاب کنند.
نوبت شماست:
نظر شما دریاره موارد نوشته شده چیست؟ آیا تجربه حضور در شتابدهنده را داشته اید؟ چطور بوده است؟