۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲  ·   زمان مطالعه 6 دقیقه

شجاعت نوآوری چیست و چرا رهبران کسب‌وکارها برای نوآوری به آن نیاز دارند؟


توانایی ریسک کردن و رفتن دنبال ایده‌های جدید در مواجهه با عدم اطمینان و ترس از شکست را شجاعت نوآوری می‌گویند.

همانطور که می‌دانید نوآوری برای رشد و بقای هر کسب و کاری ضروری است، اما برداشتن اولین قدم به سوی ناشناخته‌ها می تواند برای خیلی از مدیران کار ترسناکی باشد. نمونه‌های زیادی هستند از مدیران و رهبران شجاعی که در مسیر حرفه ای خود با موانع مختلف روبرو شده‌اند، ریسک کردند و نوآوری کردند و موفق شدند. ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا و اسپیس ایکس، یکی از این افراد است. با وجود موانع و مشکلات متعدد، ماسک به دنبال خلق آینده ای پایدار با استفاده از خودروهای الکتریکی و به کمک اکتشافات فضایی جدید است. شجاعت و شهامت ایلان ماسک در سرمایه گذاری در نوآوری علیرغم همه تردیدها و ناشناخته‌های این دو صنعت، تسلا و اسپیس ایکس به دو تا از با ارزش‌ترین شرکت های خودروسازی و فضانوردی جهان تبدیل شده اند.

یک پرسش مهم این است: یک رهبر برای غلبه بر ترس از شکست و سرمایه گذاری در نوآوری، به چه نوع شجاعتی نیاز دارد؟ مقاله «عامل ترس: غلبه بر موانع انسانی برای نوآوری»، سه نوع مختلف شجاعت لازم برای نوآوری را برشمرده است: شجاعت خلاقانه، شجاعت عملیاتی و شجاعت شخصی.

به تمایل به به چالش کشیدن وضعیت موجود و رفتن دنبال ایده‌های جدید، «شجاعت خلاقانه» گفته می شود. رهبران با شجاعت خلاقانه از به چالش کشیدن مفروضات موجود و ریسک پذیری برای دنبال کردن راه حل های نوآورانه نمی ترسند. این نوع شجاعت همان چیزی است که نوآوری را به پیش می راند و فرصت های جدیدی را برای رشد ایجاد می کند.

توانایی پیاده سازی و اجرای ایده های جدید را «شجاعت اجرایی» می نامند. این یعنی انجام ریسک های حساب شده و تصمیم گیری های دشوار به منظور دستیابی به موفقیت.

«شجاعت شخصی»، توانایی غلبه بر مشکلات شخصی و عاطفی است که در مسیر حرکت به سوی نوآوری به وجود می آید. داشتن این نوع شجاعت به مهارت و توانایی مهم مقابله با استرس، شرایط عدم اطمینان و نگرانی از شکست احتمالی نیاز دارد.

افزون بر این سه نوع شجاعت که در آن مقاله مطرح شده است، بر اساس تجربه شخصی ام و به باور من، یکی از مهمترین نوع شجاعت، «شجاعت رها کردن» گذشته است.
بسیاری از کسب و کارهای جاافتاده اصطلاحا «گاوهای شیرده» دارند. گاو شیرده در کسب و کارها به محصولات یا خدماتی گفته می شود که بیشتر درآمد را فروش آن ها ایجاد می کند.

اما پرسش مهم این است که در چرخه عمر بسیاری از کسب و کارهای موفق، چه اتفاقی می افتد که آن گاوهای شیرده‌شان شروع به زوال یا از بین رفتن می کنند؟

اینجاست که شجاعت و شهامت رها کردن جلوه پیدا می کند. پذیرش این که محصول و خدمتی که زمانی درآمد زا بوده است اما ممکن به زودی دیگر کارآمد نباشد، و در نتیجه، کنار گذاشتن آن، و تلاش برای تغییر مدل کسب و کار با هدف یافتن جریان‌های درآمدی جدید یا اصطلاحا «گوساله‌های جدید»، جسارت واقعی را می‌طلبد.

اگرچه چنین کاری، خیلی سخت است و هر مدیری شهامت چنین تصمیم گیری هایی را ندارد اما این کار برای هر شرکتی که می خواهد در دنیای به سرعت در حال تغییر امروز زنده بماند، بسیار مهم است.

بیایید در ادامه به تعدادی از شرکت‌های مشهوری که مدیرانشان شجاعت لازم برای رها کردن گذشته خود و پذیرش مدل‌های تجاری جدید را داشتند، نگاهی بیندازیم.

یکی از شناخته شده ترین آن‌ها شرکت کداک است که زمانی حاکم بر بازار فیلم و دوربین عکاسی بود. با این حال، وقتی دوربین های دیجیتال در دسترس عموم قرار گرفتند، کداک حاضر نشد خود را با تغییرات بازار همسو کند و به گاو شیرده خود یعنی «فیلم عکاسی» خود چسبید. در نتیجه، شرکت به شدت از رقبایش عقب افتاد و در نهایت در سال ۲۰۱۲ اعلام ورشکستگی کرد.

از سوی دیگر، شرکت آمازون داستان بسیار متفاوتی دارد. این شرکت در آغاز به کار یک کتابفروشی آنلاین بود. اما جف بزوس، بنیانگذارش،‌ این شجاعت را داشت که این حوزه محدود را کنار بگذارد و دیدگاه بسیار گسترده‌تری را در پیش بگیرد. آمازون اکنون همه چیز را از خواربار تا لوازم الکترونیکی می فروشد و سرویس عضویت Prime آن به یکی از پردرآمدترین خدماتش تبدیل شده است.

رها کردن گذشته و به استقبال آینده رفتن، جرأت زیادی می طلبد، به خصوص در مورد مدل های کسب و کار و جریان های درآمدی ای که سال های سال جواب داده اند. چسبیدن به این گاوهای شیرده می‌تواند نوآوری را خفه می کند و کسب‌وکارها را از کشف فرصت‌های جدید باز می دارد.

بنابراین یک رویکرد مفید این است که دنبال فرصت‌های جدید یا به اصطلاح گوساله های جدید بروید و سعی کنید آن ها را پرورش و رشد دهید. این کار به بررسی مدل‌های کسب وکار جدید، جریان‌های درآمدی متفاوت و محصولاتی نوآورانه نیاز دارد که پتانسیل تبدیل شدن به محصول بزرگ بعدی یا همان گاو شیرده بعدی برای شرکت شما را داشته باشد. به هر روی، برای رسیدن به این هدف باید مایل باشید که ریسک کنید و آنچه را که قبلاً کارآمد بوده است، رها کنید.

به عنوان مثال شرکت نتفلیکس را در نظر بگیرید. این شرکت به عنوان یک سرویس اجاره پستی DVD شروع به کار کرد و بسیار موفق شد. با این حال، وقتی که فناوری و رفتار مصرف کننده تغییر کرد، آن‌ها متوجه شدند که باید خود را با شرایط جدید سازگار کنند. بنابراین روی سرویس‌های استریمینگ آنلاین و محتوای اصیل سرمایه‌گذاری های بزرگی انجام دادند و ریسک‌های بزرگی کردند، و همین کار به معنای دور شدن از مدل کسب و کار اصلی و بسیار خوبشان بود. اما امروزه، نتفلیکس یکی از بزرگترین سرویس های استریمینگ در جهان است و همچنان به نوآوری و توسعه کسب و کار خود ادامه می دهد.

شرکت آمازون هم یک مثال خوب دیگر است. همانطور که اشاره شد، این شرکت به‌عنوان یک کتاب‌فروشی آنلاین شروع به کار کرد، اما به سرعت متوجه شد که برای اینکه بتواند جایگاه خود را در بازار از دست ندهد باید به سمت تنوع‌ باشد. آنها با سرمایه گذاری در محصولات و خدمات جدید مانند خدمات وب آمازون (Amazon Web Services) و کتابخوان الکترونیکی Kindle، ریسک‌های بزرگی کردند، که هر دوی این‌ها در ابتدا به دلیل عدم تطابق به کسب و کار آمازون (کتاب فروشی آنلاین) بسیار مورد انتقاد قرار گرفتند. با این حال، این «گوساله‌های» جدید موفقیت‌های بزرگی به دست آوردند و به آمازون کمک کردند تا خود را به عنوان یک رهبر در صنایع مختلف در بازارها تثبیت کند.

پرسش مهم دیگر این است: رهبران چگونه می توانند این نوع شجاعت را در سازمان خود پرورش دهند؟

بر اساس مقاله HBR با عنوان «برای تقویت نوآوری، فرهنگ شجاعت فکری را پرورش دهید.»، ایجاد یک فضای امن برای کارکنان برای ریسک کردن و آزمایش کردن یک راهبرد حیاتی است. رهبران باید تیم های خود را تشویق کنند تا مفروضات فکری موجود را زیر سوال ببرند و راه حل های جدیدی را دنبال کنند، حتی اگر در ابتدا امکان پذیر به نظر نرسد.

یک راهبرد مهم دیگر، توجه کردن و پاداش دادن به شجاعت در نوآوری است. رهبران باید کارکنانی را که ریسک می‌کنند و ایده‌های جدید را دنبال می‌کنند، بشناسند و به آنها پاداش دهند، حتی اگر ایده هایشان هم همیشه به موفقیت نرسند. این باعث بوجود آمد محیطی می شود که در آن انجام کارای خلاقانه و نوآوری به جای تنبیه، تشویق می شود.

همانطور که بالاتر گفتم، راهبرد دیگر پرورش فرهنگ شجاعت فکری است. این یعنی تشویق کارکنان برای به اشتراک گذاشتن ایده های جدید و پاداش دادن به کسانی است که ریسک شخصی می کنند.

داشتن شجاعت یک چیز است، اما شجاعت بدون اختصاص وقت و انرژی و توجه نتیجه نمی دهد!

یکی از دلایل مهمی که موجب می‌شود کسب‌وکارها در نوآوری با مشکل مواجه شوند، کمبود منابع و همچنین کمبود توجه، انرژی و پهنای باند ذهنی مدیران آن‌ها است، چراکه وقت و انرژی و توجه آن‌ها صرف کارها و مسئولیت‌های روزانه زیادشان می شود. آن‌ها آنقدر روی اهداف کوتاه‌مدت متمرکز هستند که دیگر وقتی برای پرداختن به ایده‌های جدید و ارائه منابع مورد نیاز کارکنان‌شان برای نوآوری ندارند.

هر شرکتی اگر می خواهد نوآور باشد، باید نوآوری را در اولویت خود قرار دهد و منابع مورد نیاز کارکنانش را در اختیارش قرار دهد. این کار به ساختن یک تیم منسجم و نوآور، فراهم کردن فرصت های آموزش و توسعه، و ایجاد فرآیندهای لازم نیاز دارد که کارکنان را به آزمودن چیزهای جدید و یادگیری از نتایج این آزمایش‌ها تشویق می کند.

به عنوان یک پیشنهاد، ایجاد یک واحد نوآوری مجزا در شرکت، استراتژی خوبی برای انجام این کار است. این واحد وظیفه بررسی مدل‌های کسب‌وکار جدید، آزمایش محصولات یا خدمات جدید و ایجاد جریان‌های درآمدی جدید را می تواند بر عهده داشته باشد. با جدا کردن این واحد از فعالیت های روزانه شرکت، می توان بدون هرگونه ترس از اختلال در مدل های کسب و کار موجود، منابع مورد نیاز برای نوآوری را در اختیار این واحد قرار داد.

شما هم نظرتان را بیان کنید:

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. موارد الزامی با * نشانگذاری شده اند.

*

*